سازمان ملل متحد و حل بحرانهاى بينالمللى(4)
سازمان ملل متحد و حل بحرانهاى بينالمللى(4)
سازمان ملل متحد و حل بحرانهاى بينالمللى(4)
نویسنده : ژان - مارك سورل Jean- Marc SOREL
مترجم : دكتر ابراهيم بيگ زاده
مترجم : دكتر ابراهيم بيگ زاده
3- ماموريتهاى عمليات حفظ صلح
- نظارت: نظارت اولين وظيفه مامورانى بوده كه سازمان ملل كمى بعد از سال 1945 اعزام نموده است: فلسطين و مخاصمه ميان هند و پاكستان به ناظران اجازه داد تا بر جداسازى نيروهاى درگير، رعايت آتش بس، رعايت اصل عدم تعرض به مرزها و...نظارت كنند. همين وظيفه اخيرا براى ماموريتبازرسى ملل متحد در آنگولا -، (UNSUAL) ،كه طبق قطعنامه 620 مورخ 20 دسامبر 1988 ايجاد و مسؤول نظارت بر خروج نيروهاى كوبايى از آنگولا بود، و يا گروه ناظران ملل متحد در السالوادر، (ONSUAL) ،كه مسؤول نظارت بر وضعيت السالوادر پس از پايان جنگ داخلى در سال 1991 بود، تعيين شده بود.
- استقرار و تضمين صلح: استقرار و تضمين صلح مهمترين اهداف اين نيروها محسوب مىشوند؛ به اين ترتيب كه در پى بروز مخاصمهاى اين نيروها با ماموريتبازدارندگى به محل اعزام و در آنجا مستقر مىشوند. اما اين وضعيت ممكن نمىشود مگر آنكه اراده اى واقعى براى برقرارى صلح از سوى متخاصمين وجود داشته باشد، وگرنه ممكن است وضعيت «نيروى فورى ملل متحد»، (FUNU - I) در 1967 تكرار شود.
نيروى ملل متحد در لبنان، (FINUL) در 1983 يا اخيرا نيروى حمايتى ملل متحد در يوگسلاوى سابق، (FORPRONU) نشان دهنده آن است كه استقرار نيرو تا زمانى كه مخاصمه ادامه دارد فايده اى در بر ندارد چون كه نيرو نمىتواند صلحى را كه وجود ندارد حفظ كند. اين عمليات(ها) از لحاظ گستردگى و نوع ماموريتشان يكسان نمىباشند اگر چه ويژگيهاى كلى آنها يكى هستند.
تركيب اين عمليات(ها)، كه از ماموريت نظارت متشكل از چندين ده نفر گرفته تا يك ارتش واقعى 20000 نفرى وجود دارند، بر حسب نوع و گستره حوادث بين المللى، تغيير مىكند. بدون اينكه يك قواعد رفتارى واحدى براى آنها وجود داشته باشد. اين واقعيتبا تحول اين عمليات، سرعت فزاينده اى يافته است. تحولى كه ميان ماموريتهاى سنتى و مداخلات قهرى در چارچوب اقدامات اجبارى خلط زيادى ايجاد نموده است؛ بدين معنا كه هدف ديگر فقط حفظ صلح نيست.
تحول سيستم حفظ صلح
الف: اختلاط گسترده
از اين پس يك كلاه آبى مجبور است هر اقدامى ...از جمله سرباز بودن را در معناى سنتى كلمه، انجام دهد. اين تحول عملى ايجاد شده به سوى اقدامهاى قهرى با «برنامه براى صلح» پيشنهادى دبيركل سازمان ملل متحد، در سال 1992 تقويت و تشديد شده است. دبير كل در اين برنامه پيشنهاد تشكيل نيروهاى «اعمال صلح» (10) را مىدهد كه، به و تحكيم صلح (13) تكميل مىكند.
تحكيم صلح به سختى قابل فهم است اما به نظر مىرسد كه منظور عمليات(هاى) تحت پوشش ماده 40 منشور باشند (كه مىتوانند تدابير حفاظتى و بخصوص آتش بس را تحميل كنند) و دارا بودن امكان حمله مستقيم را به آنها مىدهد.
در اين مورد عمليات ملل متحد در سومالى (ONUSOM - II كه نوعى شكستبود) نمونه اى از اين نوع عمليات(ها) مىباشد.
بر عكس، همچنين تلاش مىشود كه در چارچوب ديپلماسى پيشگيرانه عمليات (هايى) توسعه يابند كه، قبل از شروع بحران، در مناطق تحتخطر، انجام شوند (و آن پيشنهاد ديگرى در «برنامه براى صلح» بود).
ماموريت ناظران در آفريقاى جنوبى (قطعنامه 772 مورخ 17 اوت 1992) يا استقرار نيروى نظامى بازدارنده، (FORPRONU) (نيروى حمايتى ملل متحد در يوگسلاوى سابق) در مقدونيه با قطعنامه 795 مورخ 11 دسامبر 1992 از جمله اين نوع عمليات(ها) مىباشند. مىتوان ملاحظه نمود كه درك دورنماى اين عمليات(ها) ساده نيست. بنابر اين، مىتوان تحولات مهم را نشان داد كه امكان مىدهد اين وضعيت را كمى روشن نمائيم.
ب: ويژگيهاى جديد عمليات(هاى) سازمان ملل متحد
1- تحول در جهتحركتبه سوى اقدامهاى قهرى:
در واقع، چندين نيروى «حفظ» صلح (كه بهتر است نيروهاى اعاده يا حتى «اعمال صلح» گفته شوند) وجود دارند كه بر اساس فصل هفتم بنا شدهاند.
- ماموريت نظارت ملل متحد بر عراق و كويت، (MONUIK) كه با قطعنامههاى 687 و 689 (در سال 1991) در چارچوب فصل هفتم و در پى جنگ خليج فارس ايجاد شده است.
- نيروى حمايتى ملل متحد در يوگسلاوى سابق، (FORPRONU) كه در ابتدا، به شكل يك عمليات «كلاسيك» حفظ صلح ايجاد شد، سپس با قطعنامه 743 شوراى امنيتبه عمليات در چارچوب فصلهفتم تبديل شد.
- عمليات ملل متحد در سومالى، (ONUSOM - II) يك نيروى «اعمال صلح» بود، كه در صورت لزوم، مجاز به استفاده از زور نيز بود و با قطعنامه 814 در سال 1993 ايجاد شد.
اين عمليات جانشين عمليات نيروهاى ائتلافى، ( UNITAF) در چارچوب عمليات «اعاده اميد» (14) گرديد. عمليات نيروهاى ائتلافى پس از شكست عمليات ملل متحد در سومالى، (ONUSOM I) ،كه نيروى «كلاسيك» حفظ صلح بود، ايجاد شده بود.
عمليات دوم ملل متحد در سومالى، ( ONUSOM II) بسيار حائز اهميت است چون، نشانگر تحولى در دكترين ملل متحد مىباشد كه طبق آن فصل هفتم با عمليات حفظ صلح پيوند مىخورد. ضمن آن كه برخى از ويژگيهاى خود (از جمله اعزام ارادى نيروهاى نظامى از سوى دولتها) را حفظ مىكند.
- ماموريت ملل متحد درهاييتى، (MINUHA) كه با قطعنامه 940 مورخ 31 ژوئيه 1994 ايجاد شده است. اين قطعنامه، هم مجوز ايجاد يك نيروى چند مليتى را در چارچوب فصل هفتم (كه به طور عمده نيروى آمريكايى است) صادر نموده و هم اجازه انجام ماموريت ملل متحد در هاييتى را داده است. ماموريت ملل متحد در هاييتى جانشين نيروى چند مليتى تحت فرماندهى ايالات متحده شد.
- ماموريت ملل متحد براى كمك به رواندا، (MINUHA-II) كه با قطعنامه 929 مورخ 22 ژوئن 1994 در چارچوب فصل هفتم، براى ايجاد يك منطقه بشر دوستانه امن» پس از كشتارى خونين در اين كشور ايجاد شده است.
2- افزايش عمليات(ها) و ماموريتها
اين تحول از اين جهت قابل توجه است كه نشان مىدهد، سازمان ملل متحد بيش از پيش اقدام به اجراى اين گونه عمليات(ها) مىكند و اين عمليات(ها) از زمان جنگ خليج فارس به بعد هرگز تا اين حدزياد نبودهاند از 41 عملياتى كه از سال 1948 اجرا شدهاند، 17 عمليات هنوز در حال اجرا هستند و 26 عمليات از سال 1990 به بعد (از زمان جنگ خليج فارس) انجام شدهاند.
سازمان ملل متحد، در حالى كه به لحاظ عدم كار آيى، آماج انتقاد قرار گرفته است، از «اعتبار بيش از حد» (اصطلاح به كار رفته توسط پطروس غالى) نيز رنج مىبرد. اعتبارى كه سبب شده است اغلب از آن در خواست انجام ماموريتى در مخاصمات شود اگر چه هميشه ابزار لازم (مالى- انسانى و حقوقى) براى انجام اين ماموريتها در اختيارش قرار ندارند. در ميان ماموريتهاى فراوانى كه سازمان ملل متحد از اين پس مجبور به انجام آنهاست مىتوان موارد زير را ذكر كرد:
- مراقبت از برگزارى انتخابات: «گروه كمك ملل متحد براى انتقال قدرت در سال 1989 بر انتخابات در ناميبيا (15) »نظارت نمود. ماموريت ملل متحد براى همه پرسى در صحراى غربى (16) از سال 1991 مسؤول سازماندهى همه پرسى در صحراى غربى است.
- ايجاد نيروهاى پليس: «ماموريت گروه ناظران ملل متحد در السالوادر» (17) در سال 1991 از جمله اين نوع ماموريتهاست.
- كمك بشر دوستانه: اين عمليات مىتواند در محل به ماموريتهاى زيادى تقسيم شود (از جمله تهيه آذوقه، كمك به پناهندگان ...): نيروى ملل متحد مسؤول حفظ صلح در قبرس (18) از سال 1964، عمليات ملل متحد در سومالى I و II ،ماموريت ملل متحد براى كمك به رواندا يا نيروى حمايتى ملل متحد در يوگسلاوى سابق همگى يك ماموريتبشر دوستانه را انجام دادهاند و اين تنها هدف ماموريت آنها يا فقط بخشى از آن بود.
- استقرار دولت قانونمند: قانونمندى ماموريتى بلند پروازانه است و اشكال مختلفى دارد كه نمونههاى بارز آن كامبوج با عنوان «مقام موقتى ملل متحد در كامبوج» (19) يا هاييتى با عنوان «ماموريت نظارت ملل متحد در هاييتى» (20) مىباشند.
در اين جا، مساله، ايجاد امكانات لازم براى يك دولت جهتبه دست آوردن صلاحيتهايى است كه آن را به يك دولت قانونمند تبديل مىكند (از جمله انتخابات، خلع سلاح جناحهاى درگير، بازسازى، مين روبى، سازماندهى مجدد ادارات دولت و ...).
اين تخصصى شدن و اين افزايش ماموريتها، مشكلات لجستيكى ايجاد مىكند كه نيروهاى نظامى را وا مىدارد تا افراد را براى وظايف بسيار متنوعى آموزش دهند. وظايفى كه از حدود حربه سربازى، كه به طور سنتى حرفه اكثريت اعضاى اين ماموريتهاست، فراتر مىروند. در حال حاضر كانادا و همچنين كشورهاى اسكانديناوى واحدهاى متخصصى دراين زمينه در اختيار دارند و اين فكر در فرانسه هم مطرح شده است. اين تحول جالب است چون كه سبب مىشود نيروهاى متخصص و آماده براى اين ماموريتها در اختيار سازمان ملل متحد قرار گيرند و اين خود مىتواند به نوعى بازگشتبه فلسفه ماده 43 منشور باشد؛ اگر چه هيچ موافقتنامه «خاصى» در اين مورد منعقد نشده و از روح حاكم بر اين ماده به دور مىباشيم؛ در عمل ، مخاصمه اى كه وجود نيروهاى نظامى زيادى را بطلبد اين نياز در قالب نيروهاى ائتلافى رفع مىشود.
در اين حالت نيروى ائتلافى، فقط تحت نظارت سازمان ملل متحد خواهد بود. نمونههايى از اين نيروها را مىتوان در جنگ كره، جنگ خليج فارس (حمله عراق به كويت)، دخالت در سومالى، (UNITAF) ،دخالت فرانسه در رواندا (عمليات فيروزه از 22 ژوئن تا 22 اوت 1994 (21) و قبل از ماموريت ملل متحد در سومالى - II )يا دخالت آمريكا در هاييتى (در پيوند با ماموريت نظارت ملل متحد در هاييتى) مشاهده نمود.
3- تحول در رهبرى عمليات(ها)
در آن زمان، برخى از دولتها معتقد بودند كه چنين نقشى مغاير با «بى طرفى» دبير كل است، نقش دبير كل پس از اين دوره، تا روى كار آمدن آقايان خاويرپريز دوكوئيار (1992 - 1982) و پطروس غالى (1997 - 1992) كم رنگ تر شد.
آقاى پطروس غالى باتكيه بيشتر بر نقش رهبرى دبيركل ترديدى در درگير شدن با شوراى امنيتبه خود راه نمىداد، و آن زمانى اتفاق مىافتاد كه جهتگيريها متفاوت مىشدند: اين درگيرى به وضوح در جريان عمليات در سومالى، كه دبير كل خواستار اجراى عمليات قويتر و گسترده ترى بود، و نيز در طول تحول نيروى حمايتى ملل متحد در يوگسلاوى سابق، بروز نمود.
بى شك همين شيوه عمل بود كه به قيمت از دست دادن مقامش تمام شد و ايالات متحده با انتخاب مجدد او مخالفت نمود.
به نظر مىرسد جانشين وى آقاى كوفى عنان موضع ميانه روترى اتخاذ نموده باشد. نقش دبير كل (كه مبناى آن ماده 98 منشور است) تا آن حد ضعيف است كه نيرو در چارچوب فصل هفتم و بنابر اين تحت نظارت مستقيم شوراى امنيت تشكيل مىشود حتى اگر هيات نمايندگى دولت در شورا هم بتواند به نفع دبير كل مداخله نمايد. بر عكس، اين نقش در هماهنگى ميان عمليات در محل و مقر سازمان ملل متحد آسانتر اجرا مىگردد.اما، على رغم ايجاد يك سالن دائمى براى پيگيرى عمليات(ها) در نيويورك، ايفاى اين نقش هميشه آسان نيست.
همانطور كه، يك بار ديگر، عمليات ملل متحد در سومالى - II و يا عمليات(هاى) پيچيده در يوگسلاوى سابق اين امر را ثابت كردند.
ما با عمليات نيروى حمايتى ملل متحد در يوگسلاوى سابق به اوج پيچيدگى مىرسيم، بخصوص كه سازمان ملل متحد (از طريق دبير كل اما از خلال يك مجموعه پيچيده روابط) و ناتو (از طريق يك مجموعه فرماندهى پيچيده) مجبور بودند در اعمال تهاجمى با يكديگر هماهنگى نمايند.
4- مساله بغرنج هزينه عمليات(ها)
با افزايش عمليات(ها)، باز هم مشكلات مالى ناشى از انجام آنها بروز كردهاند كه سبب شدهاند تا در خواست مجدد و وسيعى از دولتها جهت مشاركت ارادى آنها علاوه بر بودجه پيش بينى شده، به عمل آيد (اين در خواست مشاركت ارادى سبب اعمال وتو از جانب روسيه فدراتيو بر ضد نيروى ملل متحد مسؤول حفظ صلح در قبرس \"UNFICYP\" در سال 1993 شده است).
بدين ترتيب به علت كمبود بودجه عمليات(ها) بايد كاهش يابند و حتى متوقف شوند، مانند عمليات ملل متحد در سومالى - II در سال 1994.
سياستهاى محدود كننده كنگره آمريكا به هيچ وجه امكان تصور آينده درخشانى را نمىدهد. چون كه اين دولتبيش از 30% هزينه عمليات(ها) را مىپردازد و اين در حالى است كه رقم كل هزينه عمليات(ها) در سال 1994 از مرز سه مليارد دلار گذشت. بنابر اين، ايالات متحده، پرداختسهميههاى عقب افتاده خود به سازمان را، منوط و مشروط به رفتن پطروس غالى نمود.
نتيجه گيرى
سازمان ملل متحد تقريبا همه جا از جمله در اروپاى شرقى، آفريقا، خاور نزديك و آمريكاى مركزى با ماموريتهاى بسيارمتنوع حضور دارند. اما اين ماموريتها در يك چارچوب حقوقى دقيق انجام نمىشوند: براى صدور مجوز دخالتها (مسؤوليتشوراى امنيت) و براى اجراى عمليات(ها) در محل، به قواعد دقيق و روشنى نياز است.
اين اعمال بر اساس منشور ملل متحد و تفسير آن، بدون وجود يك چارچوب مناسب دائمى انجام مىشوند.
بدين ترتيب، فصل هفتم با لحاظ كردن يك مبحث نامشخص (اما گسترده) تحت عنوان «تهديدبر ضد صلح» امكان توسعه آن را به مخاصمات نامتجانس هم داده است. چنين تفسير موسعى خالى از خطر نيست.
فصل هفتم ضمن اين كه امكان عمل را در قالب كلاسيك در يك مخاصمه داده است، اما در عين حال جايگزين شدن بجاى يك معاهده واقعى صلح را نيز (با قطعنامه 687 مورخ 3 آوريل 1991)ممكن كرده است. از آن جمله، ايجاد دادگاه كيفرى براى مححاكمات جنايات ارتكابى در يوگسلاوى سابق يا حتى دخالت در يك قضيه قضايى (قطعنامه 748 مورخ 1992 در مورد نقش ليبى در سوء قصد لاكربى) مىباشد. بنابر اين طبق نظر پيير مارى دويوپى به بعد دوگانه حفظ صلح مىرسيم: بعد ساختارى كه مديريت آن با مجمع عمومى يا شوراى اقتصادى و اجتماعى (توسعه، تعليم و تربيت ...) است و بعد امنيتى كه به عهده شوراى امنيت مىباشد.
با وجود اين، اختلاط ميان اين دو، بيش از پيش افزايش يافته است و اين ناشى از گسترش نقش شوراى امنيت است كه به «حفظ صلح» اكتفانكرده بلكه با تكيه بر برخى ارزشها (دولت قانونمند) و برخى ابزارها (براى مثال دادگاه كيفرى براى يوگسلاوى سابق) يك «نظم عمومى» را پيشنهاد مىكند. امروزه شوراى امينتبيش از پيش معترض مسائل يا امورى مىشود كه على الاصول در صلاحيت آن نبوده و حتى صبغه كيفرى دارد (قضيه لاكربى).
پليس از اين پس عدالت را هم اجرا مىكند بدون اينكه نظارتى بر مشروعيت اعمال شوراى امنيت داشته باشد و اين در حالى انجام مىشود كه طبق ماده 103 منشور، اين سند بر تعهدات مندرج در ساير موافقتنامههاى بينالمللى برترى دارد.
از سازمان ملل متحد تقاضا مىشود صلح را حفظ نموده، اعاده كرده و تحكيم بخشد و اين درخواست زيادى است! بخصوص كه سازمان ملل متحد پاسخى براى يك سؤال اساسى كه هميشه بى پاسخ مانده است ندارد و آن، اين است كه: اگر ساختار دولتى، مانند سومالى يا يوگسلاوى سابق (كه مدت مديدى اين وضعيت را داشتند)، براى حل اختلافى مناسب نبود چه بايد كرد؟ همچنين براى مقابله با نابودى نهاد دولت - ملت (22) چه بايد كرد؟ در حالى كه سازمان خود توسط دولتها تاسيس شده و متشكل از آنهاست.
پي نوشت ها :
10-Imposition de la paix Dë
11-Maintien de la paix Dë peace keeping.
12-Retablissment de la paix Dë peace making.
13-Consolidation de la paix Dë peace building.
14-Restore Hope.
15-GANUPT.
16-MINURSO.
17-ONSUAL.
18-UNFICYP.
19-APRONUC.
20-MINUHA.
21-Operation Turquoise.
22-Etat - Nation.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}